فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات36
فهرست مطالب
ـ مقدمه
ـ فلسفه طبیعت پیش از سقراط
ـ فلسفه طبیعت بعد از سقراط
ـ فلسفه قرون وسطایی (قبل از رنسانس)
ـ فلسفه طبیعت در دورة رنسانس
ـ فلسفه طبیعت بعد از رنسانس
ـ فلسفه طبیعت در دوره باروک
ـ عصر روشنگری
ـ&zwnj فلسفه طبیعت در دروه رمانتیسم
ـ طبیعت گرایی
ـ منابع
مقدمه
نخستین فلاسفه یونان را طبیعت&zwnj گرا می&zwnj دانند. زیرا آنها بیش از همه به طبیعت و رویدادهای طبیعی توجه داشته&zwnj اند. امروزه بسیاری از مردم کم و بیش معتقدند که در زمانی نا معلوم باید همه چیز از هیچ به وجود آمده باشد. این اعتقاد در میان یونانیان آن ایام چندان متداول نبود. آنان به دلایلی بر این باور بودند که از همان بدو امر « چیزی» وجود داشته است. آنچه یونانیان را بیشتر به خود مشغول کرد.این مسئله بود که آب چگونه به ماهی مبدل شده است و خاک بی جان از چه طریق به درختان سر به فلک کشیده و گلهای رنگارنگ تبدیل می&zwnj شود. فلاسفه یونانی همگی بر این اعتقاد بودند که باید مادة اولیة مشخصی موجب تمامی تغییرات شود. و این تصور مطرح بوده که ماده&zwnj ای اولیه باید وجود داشته باشد که در اثر آن تغییرات طبیعی صورت پذیرد.
فلسفه طبیعت پیش از سقراط
نخستین فیلسوفان به دنبال تغییرات ظاهری بوده&zwnj اند. آنها سعی داشته تا به قوانین&zwnj ای جاودانه در طبیعت دست یابند. و آنچه را که در طبیعت رخ می&zwnj داد از طریق طبیعت توضیح دهند. این روش و تفکر که مربوط به پیش از سقراط می&zwnj باشد. بر &zwnj می&zwnj گردد به سه فیلسوف از شهر میلتوس، طالس1 این فیلسوف یونانی آب را ماده اولیة همه چیز می&zwnj دانست. زمانی که طالس در مصر به سر می&zwnj برد. دقیقاً به حاصلخیزی مزارع بعد از طغیان و فرونشستن آب رودخانة نیل توجه داشته و دیده است که چگونه پس از هر بارندگی قورباغه&zwnj ها و کوهها پیدا می&zwnj شده&zwnj اند. علاوه بر این شاید طالس دربارة تبدیل آب به یخ و بخار و تبدیل دوبارة آنها به آب نیز فکر کرده باشد. سرانجام طالس به این نتیجه رسید که همه چیز پر از خدایان است و به این ترتیب طالس تصور می&zwnj کرد که جهان همه از نیروهای محرک نامریی است. مسلماً منظور او از خدایان نیز همین نیروهای محرک بوده است و به خدایان سروده&zwnj های هومر ارتباطی ندارد.
فیلسوف دیگر یونانی که آناکسیماندروس2 نام دارد. اعتقاد داشته است . که جهان ما تنها یکی از جهان&zwnj های بیشمار است. و این جهان&zwnj های بیشمار از ماده&zwnj ای جاودان پدید آمده است ، به آن باز می&zwnj گردند. منظور از ماده جاودان را نمی&zwnj توان درک کرد ولی مسلماً وی بر خلاف طالس به ماده&zwnj ای مشخص اشاره ندارد. شاید منظور او این باشد که آنچه به وجود آمده است باید متفاوت از به وجود آورنده&zwnj اش باشد و از آنجا که هر چه به وجود بیاید، فانی است. پس باید به وجود آوردنده&zwnj اش جاودان باشد. تا همه چیز بتواند از آن پدید آید و به آن باز گردد. بدین ترتیب روشن است که این مادة اولیه نمی&zwnj تواند همین آب معمولی باشد.
سومین فیلسوف مقیم شهر میلتوس، آناکسیمنس1 نام دارد که او هوا را مادة اولیه همه چیز می&zwnj دانست. آناکسیمنس آب را شکل غلیظ شدة هوا می&zwnj دانست. البته او معتقد بود که اگر آب غلیظ&zwnj تر شود به خاک مبدل خواهد شد. شاید توجه او در این مورد به خاکی جلب شده بوده است که پس از آب شدن یخها بر روی زمین نمایان می&zwnj شد. از سوی دیگر او معتقد بود که با رقیق شدن هوا، آتش به وجود آمده است. و به این ترتیب به اعتقاد آناکسیمنس خاک و آب و آتش از هوا بوجود آمده&zwnj اند.
